
آلیا و مرینت پارت ۱

مرینت
صبح زود بیدار شدم و به مامان بابام سلام کردم و صبحانه خوردم
آماده شدم تا برم مدرسه که دیدم آلیا پیام داده
گفته بیا دنبالم باهم بریم مدرسه
رفتم سوار ماشینم شدم (مرینت ماشین داره🤪) و رفتم دنبال آلیا
آلیا مرینت زنگ زد گفت بیا پایین
رفتم پایین و سوار ماشین مرینت شدم و رفتیم مدرسه (راستی این اولین روز مدرسه بود😅)
رفتیم داخل کلاس و من و مرینت روی میز اول کنار هم نشستیم
مرینت
معلم اومد و خودش رو معرفی کرد اسمش خانم بوستیه بود
ما یه همکلاسی جدید داشتیم اسمش آدرین آگرست بود
ولی من ازش خوشم نیومد چون خیلی مغرور بود
پایان پارت ۱